بدون اغماض میتوان گفت موبایل به رسانهای تمامعیار در دستان میلیاردها کاربر تبدیل شده است. امروز همهی ما به نوعی ناشر، نویسنده، سخنران، تولیدکنندهی محتوا، کارآفرین یا چهرهی تاثیرگذار هستیم. این موضوع تا آنجا پیش رفته که تقریباً هیچکس نمیتواند بین اینهمه شلوغی دیده یا شنیده شود؛ حتی متخصصین بازاریابی محتوایی نیز برای رساندن پیام خود به مخاطب مورد نظر با دشواری روبرو هستند. اما جای نگرانی نیست؛ مابین تمام این شلوغیها هنوز میتوان دیده و شنیده شد.
چهار قاعدهی کلی زیر میتوانند شما را قادر سازند کماکان به واسطهی محتوا مخاطب خود را پیدا و مشارکتش را جلب کنید. این چهار اصل از این قرارند:
داستانی روایت کنید که بتوان با آن ارتباط برقرار کرد
بسیاری مواقع روزمرگی یا تکرار یک چرخهی از پیش تعیین شده میتواند شما را به تولید محتوایی وادار کند که موضوعش نه برای خودتان چندان مهم است و طبیعتاً نه برای مخاطب. اما پستهایی که روایتی واقعی دارند، با پیامی ساده و تکرارپذیر میتوانند صدها هزار بار دیده و خوانده شوند. «داستانسرایی» یا «روایتگری» ابزار قدرتمندی برای انتقال اطلاعات به شمار میرود.
مثلاً موضوع «چالشهای دوران بلوغ» را در نظر بگیرید که چقدر ساده میتواند دستخوش تکرار مکررات و بیتفاوتی مخاطب شود. اما روایت همین موضوع با بازگو کردن تجربهی عینی فرزند نوجوان یک خانواده، نحوهی برخورد پدر او و چند پیام کلیدی، به شکلگیری داستانی میانجامد که خیلیها از جمله طیف وسیعی از نوجوانان و والدینشان از درون با آن ارتباط برقرار میکنند، همراه میشوند و اطلاعات لازم را از دل آن دریافت میکنند.
پیش از آنکه چیزی بفروشید، سودی برسانید
برای تولید محتوای خود همیشه از آن قسمت ماجرا شروع کنید که برای مخاطبتان ارزشآفرین است؛ نه خودتان. به بیان دیگر، تعامل خود با مخاطب را از جایگاه «هدفگذاری فروش» یا «سود پیشبینی شده» شروع نکنید. در عوض به وضوح به مخاطبتان نشان دهید از آنچه که با او به اشتراک میگذارید چه نفعی عایدش میشود. همیشه اول از همه پیشنهادی ارزشآفرین ارائه دهید.
پیامهایی که بیش از مخاطب، به دنبال ارزشآفرینی برای گویندهی خود هستند به ندرت روی شبکههای اجتماعی اشتراکگذاری میشوند. پستهایی که اصطلاحاً وایرال میشوند نفع واضح و مشخصی برای مخاطب دارند، حتی اگر این منفعت صرفاً سرگرم شدن باشد.
رابرت رُز مشاور ارشد استراتژی در موسسهی بازاریابی محتوایی، در مطلب «قاشقی در کار نیست، نگاهتان را نسبت به محتوا تغییر دهید» همین موضوع را اینطور شرح میدهد: «در بسیاری از کسبوکارهایی که به آنها مشاوره میدهم، با متخصصین بازاریابی محتوایی مواجه میشوم که برای خلق ایدههای تازه و جذاب، درگیر تقلایی مستمر و طاقتفرسا هستند. در واقع تیمهای بازاریابی محتوایی این مجموعهها سعی میکنند ویژگیها، مزایا و وعدههای تبلیغاتی برند خود را با زور و به ضرب دستکاری و تغییر شکلهای مصنوعی به مخاطب تحمیل کنند تا در قاب مفهومی جدید تحت عنوان رهبری اذهان یا یک داستان الهامبخش جای بگیرد».
او در ادامه این فرایند را نهایتاً تجربهای آکنده از استیصال توصیف میکند؛ چرا که تلاش برای پیش راندن داستان از زاویهی محصول یا برند در نهایت به محتوای با کیفیتی منجر نخواهد شد و از طرف دیگر دنیای داستانهایی که میتوان به این شیوه خلق و روایت کرد را محدود میکند.
با هر قطعه محتوا صرفاً روی یک پیام متمرکز باشید
به بیان ساده، هیچ کس نمیتواند همزمان سه هندوانه را با یک دست بلند کند. درست با همین منطق شما نیز نمیتوانید با سه پیام مختلف، پستی جذاب تولید و منتشر کنید.
هر بار روی یک پیام متمرکز باشید؛ پیام خود را در قالب یک داستان روایت کنید تا زنده باشد و بعد همانجا آن را تمام کنید. اگر موضوع ارزشمند دیگری دارید که میتوانید به اشتراک بگذارید آن را برای یک پست دیگر نگه دارید.
از حباب ایدهها و کلمات خود خارج شوید
پاشنهی آشیل بسیاری از حرفهایها این است که تنها روی همفکرهای خود اثرگذاری دارند. برای مثال یک استاد دانشگاه ممکن است بتواند دیگر اساتید دانشگاه را نسبت به ازشمند بودن تحقیق خود مجاب کند. اما آیا قادر خواهد بود مدیرعامل یک شرکت را به ارزش ایدههایش واقف کند یا حتی آنها را به او بفهماند؟
پیام محتوای شما نیز برای دیده شدن باید برای کسانی که مثل شما فکر نمیکنند یا مهارتها و تجربههای کاملاً متفاوتی دارند نیز قابل درک باشد. برای درک بهتر موضوع فقط تصور کنید یک گیک حوزهی IT در تلاشی بیحاصل سعی کند به یک مدیر اجرایی توضیح دهد چرا نمیتواند مشکلی را به جای چهار ماه، ظرف یک هفته حل کند. همهی ما در اغلب موارد به جای زبان تصویر و کلمات عام که تعداد بیشتری از افراد قادر به درکشان هستند، با واژگان تخصصی حوزهی فعالیت خودمان با دیگران ارتباط برقرار میکنیم.
جمعبندی
توجه داشته باشید که هر ۴ اصل یاد شده باید برای مخاطب اصلی شما مناسبسازی شوند. روایتهایی که بیش از همه برای کارآموزهای جوان شما اهمیت دارد با آنچه که به کمیتهی اجرایی شرکت خود ارائه میدهید یکی نیست. به همین ترتیب، اگر مثلاً در خصوص برنامهی بازنشستگی محتوا تولید میکنید، «خارج شدن از حباب» نسبت به زمانی که در مورد اتمام دکترای خود توضیح میدهید معنای متفاوتی خواهد داشت.
و اما نکتهی آخر: وقتی حرفتان را زدید، از ادامه دادن خودداری کنید.
منبع: Forbes